روزهای من
یه پسر کوچولوی تپلوی کلافه روی پام نشسته ، یه پسر مهربون و مامانی جلوی تی وی دراز کشیده و از روز تعطیلش لذت میبره و همسری که در کربلاست ...... تمام روزها و ساعت هام رو مادری پر کرده این روزها فقط و فقط مادر پسرها هستم همین خدایا شکرت
نویسنده :
یه مادر
15:17